کلمه در زبان انگلیسی بین نقاط

نقطه گذاری (punctuation) در زبان انگلیسی

2017年12月13日  نقطه گذاری (punctuation) در زبان انگلیسی در این بخش می خواهیم قوانین نقطه گذاری(punctuation) را توضیح دهیم. رایج ترین علائم نقطه گذاری به شرح زیر است: capital letters , full stops

More

آموزش جامع علامت های نگارشی در انگلیسی ...

آموزش علائم نگارشی مانند: نقطه، علامت سوال، علامت تعجب، ویرگول، دو نقطه، نقطه ویرگول، خط تیره، خط فاصله، کروشه، پرانتز، آپستروف، علامت نقل قول، آکولاد و علامت سه‌نقطه

More

کاربرد نقطه در زبان انگلیسی بیاموز

کاربرد نقطه در زبان انگلیسی. این درس درباره علامت نگارشی نقطه و کاربردهای مختلف آن در زبان انگلیسی است. برای آشنایی با این علامت نگارشی و مقایسه‌اش با فارسی این متن را بخوانید. نقطه در زبان ...

More

کاربرد برخی از نشانه‌های نقطه‌گذاری ...

2019年10月30日  کاربرد دو نقطه colon : دو نقطه در زبان انگلیسی برای بیان ارتباط نزدیک عبارت یا جملۀ بعدی به جملۀ فعلی استفاده می‌شود.

More

قواعد نشانه گذاری در انگلیسی - ترگمانت

همانطور که می‌دانید در زمان تایپ کلمات انگلیسی باید بین آنها با کلید فاصله (space) فاصله قرار دهید. نکته ۱: از فاصله فقط بعد از نشانه‌های نقطه، ویرگول، نقطه ویرگول، علامت سوال، علامت تعجب و ...

More

نقطه گذاری در زبان انگلیسی period-full stop ...

نقطه در زبان انگلیسی آمریکایی period و در زبان انگلیسی بریتانیایی full stop نامیده می‌شود. قواعد نقطه گذاری – به طور کلی نقطه در انتهای جمله‌های کامل بجز جمله‌های سؤالی و تعجبی استفاده می‌شود.

More

6 کاربرد مهم نقطه در زبان انگلیسی (.) full ...

نقطه یا full stop. در این مقاله طریقه استفاده از نقطه در انگلیسی، اهمیت نقطه در زبان انگلیسی، کاربرد نقطه در زبان انگلیسی و قوانین استفاده از نقطه در انگلیسی را با هم می‌آموزیم.

More

نقطه به انگلیسی - معنی در دیکشنری آبادیس

همین واژه Punkt ، در زبان انگلیسی به دیسه یِ point نگاشته می شود. این واژه در همه زبانهای هندواروپایی هم به معنای ( نکته ) و هم به معنای ( نقطه ) در هندسه بکار برده می شود. ... [مشاهده متن کامل]

More

نقطه - معنی در دیکشنری آبادیس

نقطه /noqte/ مترادف نقطه: نشانه، جا، محل، مکان، ناحیه، کانون، مرکز، نکته برابر پارسی: خَجَک، تیل، میانه، خجک، دیل معنی انگلیسی: point, dot, spot, locality, prick, speck, stigma, period لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی فرهنگ معین

More